گل پسر

پنج شنبه 28 دیماه

سلام گل نازم.. قراربود یکشنبه 24 دی تو رو ببرم خونه بهداشت تا قد و وزنت کنترل بشه( آخه 22 دی ماه تعطیل رسمی بود) ولی یادمون شد! دوشنبه مسئولین خونه ی بهداشت جلسه داشتند .. سه شنبه حواسمون به زایمان خاله جون بود.. خلاصه، صبح چهارشنبه من و باباجون بردیمت حموم و دو ساعت بعد با داداشی، امیرجون و مهیلا جون بردیمت خونه بهداشت.. از نتیجه ی کنترل راضی نبودن و گفتن 11 بهمن باید دوباره کنترل بشی.. وزنت 9300 گرم بود و قدت 73 سانتی متر و دورسر 47سانتی متر گفتن در ماه باید حداقل 300 گرم وزنت بیشتر میشده (که 100 گرم کم داری) و قد باید حداقل دو و نیم سانت اضافه میشده (که قد تو یه سانت اضافه شده) ، اندازه ی دور سرت مشکل نداشت.. موقع انداز...
28 دی 1391

پنج شنبه 28 دی

صبح سه شنبه 26 دی ماه، حدود ساعت نه و چهل و پنج دقیقه، به لطف خداهلنا جوندر بیمارستان رازی زیرنظر دکتر موهبتی چشمای نازش رو به جهان گشود.. و امروز ساعت یازده، خاله جون از بیمارستان مرخص شد.. به دنیا خوش اومدی دخترخاله جون.. ...
28 دی 1391

جمعه 22 دی

سلام برگ گل ناز و لطیفم.. توی این روزا، خاطره ی تلخ رفتن باباحاجی، بیشتر از همیشه دلم رو غمگین میکنه.. روحش شاد! و اما از خاطرات این روزات: چند وقته که خیلی بدخوابی می کنی و واسه همین میذاریمت توی پتو و آروم تکونت میدیم.. وقتی خوابت عمیق میشه، آروم با پتو میذاریمت توی گهواره ..اگه خوابت عمیق نباشه میفهمی که توی گهواره ای و دوباره گریه میکنی.. ما همگی موندیم که آخه فرق گهواره با پتو چیه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! پریشب، من از کمردرد و شانه درد و گردن درد ومچ درد میترسیدم که گوشه ی پتو از دستم در بره.. باباجون و داداشی ها هم حال بهتری نداشتن.. گفتیم چکار کنیم چکار نکنیم که راه حلی به ذهن بابایی رسید.. تاج تخت علی جون ر...
22 دی 1391

سه شنبه 19 دی

سلام پسر نازم.. این کارت ها رو ، قبل از این که دنیا بیای ، آماده کرده بودیم: پشت و روی کارت ها یه جورایی به هم مربوط میشن.. مثلا این چهار کارت: یا این چهار تا: ولی حالا که داری کارتهای صدآفرین رو کار میکنی ، گفتیم با این کارت ها فقط بازی کنی که یه وقت خسته نشی ، تو هم ترجیح میدی مزه شون کنی: اسباب بازی هات رو دوست داری و هر روز باهاشون بازی میکنی.. مثلا روزی حدود ده دقیقه توی تشک بازی با آویزونی هاش ور میری .. ولی بعضی وقتا هم هوس میکنی با وسایل خونه سرت رو گرم کنی.. مثلا ، بازی با گوشی تلفن : ...
19 دی 1391

دوشنبه 18 دی

سلام ماه من.. دیروز چند تا تقویم 92 طراحی کردم.. حالا شاید باز فرصتی پیدا بشه و تقویم های قشنگ تری طراحی کنم، شایدم نشه و یکی از اینا رو چاپ کنم.. خیلی دوستت دارم زیباترینم.. ...
18 دی 1391

پنج شنبه 14 دی

سلام جوجه کوچولوی من.. صبح که میشه ، معمولا حدود هفت صبح، تا چشای نازت رو باز میکنی، با دلنشین ترین آهنگ دنیا، نوازشگر جسم و روح ما میشی! آهنگ کلام های نامفهوم و صداهایی که در میاری یعنی زندگی.. یعنی امید.. یعنی شادی، آرامش،... فتبارک الله احسن الخالقین.. و باز با تمام وجود خدا رو به خاطر داشتن تو فرشته ی زیبا و دوستداشتنی شکر میکنیم.. از کارای این روزات: - در مورد شربت تقویتی ، تلفنی از دکتر سئوال کردم.. قرار شد که 4 سی سی زینک سولفات به برنامه ی روزانه ی آهن و مولتی ویتامین اضافه بشه.. - دیروز صبح، بیست تا کارت جدید باهات کردم.. از روزای قبل جالب تر و بامزه تر بود، آخه مربوط به گروه حیوانات بو...
14 دی 1391

دوشنبه یازده دی

یه خاطره: -چهارشنبه 29 آذر ، وقتی رفتم از بالای حموم یه ظرف بیارم، دیدم عروسکم روی کارتن کتاب افتاده، دلم براش سوخت! خیلی وقت بود که باهاش بازی نکرده بودم.. (هرچند که عروسکای لنگ دراز و لاغر بیشتر به دلم میشینن، ولی این عروسک رو هم دوست دارم) .. آوردمش پایین و اول دست و صورتش رو شستم و بعد کفش و جورابش رو درآوردم، شستم و گذاشتم خشک بشه، لباس دخترونه ش رو عوض کردم و یکی از لباسای تو رو تنش کردم، بعد از ترس اینکه مبادا تو موهاش رو مزه کنی، یه کلاه سرش کردم و روی کلاه هم یه روسری محکم گره زدم. به صادق جون هم گفتم باطری هاش رو عوض کنه تا برات آواز بخونه .. ولی وقتی از آشپزخونه اومدم بیرون و تو اون رو توی بغلم دیدی ناراحت شدی! زودی گذاشتمش ...
11 دی 1391

دوشنبه 11 دی

سلام به ساتیار، گل بی خار.. سه شنبه ی هفته ی گذشته (5 دی) باباجون از قصابی گردن بره گرفت.. گفت گوشت گردن لذیذتره و اگه از عصاره ی اون به سوپت اضافه کنم سوپت خوشمزه تر میشه.. اون روز وقتی که گوشت حسابی پخته شد و جا افتاد یه کم بهت دادم ببینم دوست داری یانه, وقتی دیدم خوشت اومده یه تیکه گوشت رو با گوشکوب نرم کردم و بهش عصاره اضافه کردم و چند قاشق چایخوری بهت دادم.. فرداش دیدم چه اشتباهی کردم! پشت لبت دونه زده بود و به قول خودمون ثقل سنگینی کرده بودی.. از اون روز حریره بادوم و سوپ و موز و چیزای دیگه به جز کته ماست رو حذف کردم و به توصیه ی مادرجون هر روز یه کم خاکشیر بهت میدم.. الان،حالت کمتر بهم میخوره ولی رنگ دستشوییت هنوز مشکل د...
11 دی 1391

سه شنبه پنج دی نود و یک

کودک من.. تو بلوری نوری گل نازی گل ناز مرغک خوش آواز خنده کن کودک من بنشین مثل پروانه ی شاد بر گل دامن من کودکم از تو جانم به تن است جایت آغوش من است.. شعر از: پروین دولت آبادی ...
5 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد